10شهریور
🗻 پرواز قله دماوند سال ٢٥/مرداد/٨٦ 🗻
👆👆👆👆👆👆🌟💥🏆
🗻 روايت فيلم پروازسال ٢٥/مرداد/٨٦ قله دماوند 🗻
در سن ١٨سالگي زماني كه فقط ٢سال از ورودم به پرواز ميگذشت در سر روياي پريدن از بلندترين قله كوه ايران يعني دماوند داشتم، ناگفته نماند قبل از يادگيري پرواز در كوهنوردي و صخره نوردي كه از ورزش هاي مورد علاقه من به حساب ميامدند،فعاليت داشتم٠
زمانيكه قصد عملي كردن رويايم را داشتم با مخالفت هاي شديد خلبانان ماهر و خبره روبرو مي شدم.اما عظمت وزيبايي اين قله مرا همچنان مصمم وباانرژي به سمت خودميخواند وباعث شد كه با جديت به تحقيق وبررسي شرايط آب وهوا وموقعيت پرواز درآن منطقه را شروع كنم.
به اين نتيجه رسيدم مرداد و شهريور بهترين هوا را براي پرواز دارد در شرايطي هوايي كه مناسب دانستم از طريق دوستان باخبر شدم
گروهي از كوهنوردان مشهد برنامه صعود به اين قله را دارند،من به واسطه دوستم رضاعابدي كه از همپروازي هاي استانم بود با اين گروه همراه شديم.
من در عصر ٢٤ مرداد ٨٦ با يك كوله نسبتا سنگين به وزن ٢٥kgهمراه با گروه به پناهگاه سيمرغ رسيديم،
بامداد ٢٥مرداد،٣٠نفر آماده رفتن وصعود قله شدند ، سرپرست صداش شنيدم داخل كيسه خواب كه گفت ايشون كوله سنگيني داشته بهتر استراحت كند منم از خدا خواستم تو دلم گفتم گفتم اخ جون فردا نتيجه اين دلسوزي مشخص ميشود ،
بعداز بيدار شدن ،ساعت ٩صبح اماده تحقق رويايم شدم،با بالارفتن ضربان قلب و ترشح آدرنالين و باديدن آسمان و هواي خوب پروازي جدي شدم با انرژي كساني راكه در پناهگاه باقي مانده بودند را از تصميمم مطلع نمودم.
حالم خيلي خوب بود خواب خوبي داشتم و غذا خيلي خوب خوردم در حال آماده شدن بودم كه زمزمه هاي ياس و نااميدي بين آنها شنيده ميشد خوب نميشناختن منو و حتي به من بخاطر اين كوله سنگين اعتماد نداشتند ،اما باديدن مصمم و جدي بودنم مرا همراهي و كمك كردند.
ساعت ١٠:١٠ًمحل بلند شدنم را شناسايي و حركت كردم،هنگام بلند شدن عده اي به قصد عكس گرفتن به كنارم آمدندو رفتارهايشان گواه اين بود كه ديگر برگشتي برايم نخواهد بود.
زمان پرواز فرا رسيد ومن با هيجان توصيف ناشدني از زمين بلند شده و ازكوه فاصله گرفتم،
هواآنطوري كه من پيش بيني كرده بودم پرواز آرامي نداد اما هرچقدر ازكوه فاصله ميگرفتم احساس امنيت ميكردم، تكان ها كمتر شد بهم اجازه داد تمام مهارتم رابراي گرفتن ترمال ها وبه اوج رسيدن بكار بگيرم .
بعداز دقايقي بالاخره يك ترمال قوي(بسته هواي گرمتر)امكان اوج به ارتفاع بيشتر را بمن داد، زيبايي وشكوه قله اين اميدرادر دل من نهاده بود كه ميتوانم با پرواز برروي آن صعود كنم٠
بالاخره به ارتفاع ٥٢٠٠m بر فراز همراهانم رسيدم،عده اي كه بامداد به سمت قله حركت كرده بودند با صداي بلند صلوات و خوشحالي ميكردندواين مرا خيلي خرسندو شاد ميكرد اماجمع شدگي هاي بالم مرا نگران و دلواپس ميكرد،با بيگ اير و اسپيدسيستم ازكوه فاصله گرفتم ودر ضلع شمال غربي شروع به كم كردن ارتفاع نمودم.
با فكر اينكه ممكن است جايي فرود بيايم كه دسترسي بهم امكان پذير نباشد پس باتمام تلاشم ،خود را براي فرود در محل پناهگاه آماده كردم اما مشكلي كه از وجود آن هراس داشتم وجودسنگ هاي گرانيتي بود، سرعت باد افزايش پيدا كرده بود بلخره بعد ازچندگردش با بيگ ايرز موفق و سالم فرودآمدم وبسرعت بالم را جمع كردم و به ديگر همراهان پيوستم
آنها باديدنم خوشحال وهيجان زده وباور اينكه بسلامت درمحلي كه بلندشدم، فرود آمدم برايشان سخت بود.
اينجا دماوند بلندترين قله كوه شمال ايران جايي كه ارزوي صعود و پرواز آن دربين اكثركوهنوردان پرنده ها وجود دارد من توانستم بمدت ٥٠ دقيقه بر فراز ان پرواز كنم.
خداراشاكرم كه بعد از ٩سال با افتخاراين لحظات خاطره انگيز و شيرين را مرور ميكنم 🌟
به تمام خلبان هايي كه اين متن را ميخوانند پيشنهاد ميكنم يكي از روز هاي پرواز انرژي زا و شادي افريني كه لذت و تجربه خاصي داشتند ياداوري كنند تجديد خاطر اين افكار باعث بالا رفتن اعتماد به نفس كه به واسطه ي اين ذهنيت لذت بخش مجدد اسباب تمرينات كافي چنين پرواز هايي را محيا تكرار ميشود .
پيروز و موفق سربلند باشيد .
👆👆👆👆👆🏆🌟
درباره نویسنده
مطالب مرتبط