21شهریور

استراتژی‌های نقشه‌برداری و خطوط نامرئی ترمال

امین حزینی | مقالات آموزشی پاراگلایدر, کتاب‌ها | 0 نظرات | | بازدید (289) | بازگشت|
10.00 ( 1 reviews)
|

 

استراتژی‌های نقشه‌برداری

"اینجا سه استراتژی طراحی شده تا به خلبانان کمک کند در حین اوج‌گیری مرکز خود را حفظ کنند. هر سه استراتژی از مفهوم اساسی حفظ تعادل بدن (وزن‌دهی به بال) در حین باز و بسته کردن تدریجی بال استفاده می‌کنند. این تکنیک‌ها به فهم خوب خلبان از اصول مانورهای پیچشی (carve) وابسته هستند.

تصور کنید که یک مجسمه از یک تکه چوب بزرگ می‌سازید. این تکنیک‌ها می‌توانند مانند ابزارهای دقیق‌تر و تخصصی‌تر در نجاری در نظر گرفته شوند. اولین ابزار اره‌برقی است که تکه‌ای از چوب را به شکل اولیه مورد نظر برش می‌دهد. دومین ابزار اسکنه است، که به شما امکان می‌دهد شکل دقیق‌تری از مجسمه بسازید. سومین ابزار کاغذ سنباده است که برای صیقل دادن و نرم کردن سطح مجسمه استفاده می‌شود

سطح درک و تجربه خلبان تعیین خواهد کرد که کدام یک از سه تکنیک باید استفاده شود. آنها را به عنوان روش‌های ابتدایی، متوسط و در نهایت پیشرفته برای انجام همان کار در نظر بگیرید.

  1. نقشه پانتومیم: "پشت سرته!"

هنگامی که چرخش های دقیق خود را آغاز کردید و با ریتم کلاسیک

 چهارتا 90 درجه  آن را محکم کردید، ممکن است احساس کنید که یک طرف از حرارت نرخ صعود قوی‌تری دارد. به یاد داشته باشید که کدام طرف. بدیهی است، هوای صعودی قوی تر در آن طرف است، نه در این طرف یا آن طرف. دانستن اینکه "پشت سرته" به شما زمان می‌دهد تا پیش‌بینی کنید چه زمانی باید به آرامی دست نقشه‌برداری یا ترمز داخلی را رها کنید تا چرخش دقیق تری را به طور خالص به آن سمت حرکت دهید.

"کمی قبل از مواجهه با مرکز ربع چهارم که صعود در آن قوی‌تر است،مسیرتان را باز کنید."

دوباره، این کار را در دو یا سه ثانیه اول و حتماً با نگه داشتن تغییر وزن انجام دهید. این مهمترین جنبه حرکت صاف چرخش دقیق در اطراف ستون هوای بالا رونده است. این روش ابتدایی‌ترین روش است و باید قبل از پیشروی به مراحل بعدی تسلط پیدا کند.

 - 2نقشه چهار ربعی (Quadrant map):

این روش شبیه به نقشه‌ی ابتدایی است، با این تفاوت که اکنون ما شروع به دقیق‌تر کردن حرکت کرده‌ایم. به جای تقسیم کردن چرخش به دو نیمه بزرگ، اکنون احساس می‌کنیم که کدام بخش ۹۰ درجه‌ای از چرخش بیشتر برای ما سودمند است. به همین دلیل است که این روش نقشه چهار ربعی نامیده می‌شود.

وقتی یک خلبان مشخص کرده که کدام ربع صعود قوی‌تر است، وقت آن است که سطح بعدی پیچیدگی را به زمان‌بندی معرفی کنیم. ما همچنان تغییر وزن را حفظ می‌کنیم - آن قسمت به ندرت تغییر می‌کند - اما اکنون دقت در زمان باز کردن مهم است.

اگر خلبان دقیقاً جایی که قوی‌ترین بخش را حس کرده بود، در وسط ربع باز کند، سپس به دلیل حفظ تغییر وزن، چرخش های دقیق به آرامی از قوی‌ترین بخش دور می‌شود. این بیشتر به زاویه بنک چرخش مربوط می‌شود که همچنان حفظ می‌شود حتی اگر ترمز به آرامی آزاد شده باشد.

مناسب‌تر این است که کمی قبل از مواجهه با مرکز ربعی که قصد جستجو یا حرکت چرخش دقیق مرکز به سمت آن را دارید،دایره چرخش را باز کنید. این امکان را به شما می‌دهد تا carveچرخش دقیق خود را به طور کارآمد به سمت بخش قوی‌تر carve حرکت دهید، و به طور موثر به سمت هسته متمرکز شوید. و دوباره، مهم است که فقط برای دوره‌های کوتاه، 2-3 ثانیه در ابتدا باز کنید. سپس وقتی خلبان عمدتاً درون مرکز چرخش carve  است، حرکت سرعت چرخش را به یک ثانیه و در نهایت نیم ثانیه کاهش دهید.

باز کردن خیلی زود یا خیلی دیر باعث می‌شود که خلبان از مسیر خارج شود. یادگیری این زمان‌بندی برای پایبندی به نقشه مهم است. پس از مدتی این کار خودکار می‌شود، مانند پذیرفتن سه بزرگ (صفحه 55) در حافظه عضلانی.

  1. نقشه خطی این مشابه است، اما به جای ربع‌ها اکنون ما خطی به سمت قوی‌ترین بخش را شکار می‌کنیم. جستجو از نیم به ربع و اکنون به یک حرکت مستقیم به سمت جایی که معتقدیم هسته قرار دارد، اصلاح می‌شود. این فقط ادامه‌ای از...

خطوط نامرئی

روش‌های نقشه‌برداری ربعی و خطی

در نقشه ربعی، ربع آبی تیره جایی است که قوی‌ترین بخش حرارتی حس می‌شود. قسمت سبز خط جایی است که خلبان فقط با تغییر وزن باز می‌شود، قبل از رسیدن به ربع با قوی‌ترین صعود (قسمت سبز). نقشه خطی، در سمت راست، گسترشی از این استراتژی است. خط دقیق قوی‌ترین صعود (قرمز) در وسط قوی‌ترین ربع جستجو می‌شود. زمان‌بندی باز کردن خلبان در چه زمانی (قسمت سبز) ترفند است.

همان استراتژی؛ این بار خط در وسط ربع خواهد بود. درک جایی که این خط اشاره می‌کند به شما می‌گوید که در مدار بعدی کجا باید باز کنید. زمان‌بندی باز کردن در طول خط ترفند است؛ این تکنیک را می‌سازد یا شکست می‌دهد.

این سطح جدید از پیچیدگی درباره زمان و چگونگی باز کردن شامل زاویه بنک یا شدت صعود است. این بیشتر با زمان‌بندی ارتباط دارد و پیشرفته‌تر برای درست کردن است. هرچه بیشتر به سمت بالا بروید، زودتر می‌توانید باز کنید. همانند استراتژی‌های قبلی، زمان‌بندی همه چیز است. حتی نرخ باز کردن چرخش دقیق مرکز carve می‌تواند به شدت آزمایش شود.

آزمایش کنید، و به زودی دلیلی وجود نخواهد داشت که چرا کسی نتواند از شما بالاتر برود. این تفاوت واقعی بین استاد و شاگرد است. این بازی با فیزیک سطح بالا است.

تمام جنبه‌های ترمالینگ مهم است: شعاع carveچرخش ها، احترام به قانون طلایی، حفظ انرژی. آنچه که اینجا توصیف می‌شود، آخرین جزء است که به خلبانان اجازه می‌دهد تا قوی‌ترین بخش صعود را برای مدت طولانی‌تری بهره‌برداری کنند. به همراه رعایت دقیق قانون طلایی، این دلیلی است که همان خلبانان بارها و بارها در روزهایی که به نظر می‌رسد هیچ فعالیت حرارتی ندارند، صعود می‌کنند.

این روح واقعی ورزش ماست.

 

 

 

 

رفتار حرارتی ترمال ها و پرواز دسته‌جمعی

پرواز موفق XC، و تا حدودی چرخیدن در ترمال محلی سایت خود، نیاز به کار گروهی دارد. کار گروهی تنها در صورتی ممکن است که سایر خلبانان در گروه به شما اعتماد کنند و بالعکس.

ورود یک خلبان به یک ترمال، هنگامی که دیگران ابتدا صعود را پیدا کرده‌اند، می‌تواند بلافاصله اعتماد را بسازد یا آن را از بین ببرد. اعتماد بسیار مهم است وقتی که نزدیک به دیگران پرواز می‌کنید. بی‌اعتمادی به سایر خلبانان، نیات یا مهارت‌های آن‌ها، برای انرژی و لذت یک گروه هیچ فایده‌ای ندارد.

بسیار اطمینان‌بخش است وقتی که یک خلبان نزدیک به خط شما احترام می‌گذارد در حالی که شما مشغول علامت‌گذاری صعود برای او هستید. سپس اعتماد فوری و احترام متقابل باعث می‌شود که ذهن جمعی گروه اعتماد کند که دوست جدیدش قابل پیش‌بینی است و سرعت‌های بسته شدن را درک می‌کند. این بدان معناست که شما می‌توانید صعود را ترک کنید و به دنبال هسته بگردید و بدانید که وقتی دوباره به ترمال باز می‌گردید، تضاد کمی وجود خواهد داشت اگر جستجو بی‌نتیجه باشد.

همچنین، خلبانان بیشتر از خوشحالی به اشتراک گذاشتن پاداش‌های یک صعود قوی‌تر با کسی هستند که به آن‌ها کمک کرده است تا آن را پیدا کنند، حتی اگر به این معنا باشد که اجازه داده‌اند خط خود را بدون تغییرات عمده در ورود خود حک کنند.

خلبانان با تجربه معمولاً می‌توانند تضادی را ببینند...

رفتار حرارتی  ترمال هاو پرواز دسته‌جمعی (ادامه)

مشکلات ورود به حرارت ترمال

مشکل ورود به ترمال تنها با مسیری که کسی برای پیوستن به حرارت ترمال می‌گیرد، ایجاد می‌شود. این موضوع در صورتی که شما بالاتر یا پایین‌تر در صعود به ترمال بپیوندید، اهمیت کمتری دارد. اما در ارتفاع یکسان، بسیار مهم است که یک خلبان نشان دهد که می‌خواهد به کدام سمت صعود بپیوندد.

پیشنهاد من این است که افرادی که در حال چرخش در صعود هستند، حق تقدم کامل و احترام من را دارند. ما نباید ریتم آن‌ها را مختل کنیم، بلکه باید ریتم خود را با آن‌ها هماهنگ کنیم. این کار آسان‌تر از چیزی است که به نظر می‌رسد، زیرا بیشتر به نقطه ورود مربوط می‌شود.

رفتار ورود

بیایید به سه روش مختلف پیوستن به ترمال را  نگاهی بیندازیم و واکنش‌هایی که هر یک از گروه دریافت می‌کنند. البته، این موضوع بی‌اهمیت است اگر شما تنها هستید یا صعود را پیدا کرده‌اید. در این صورت، زمانی که دیگران به رفتار ورود پایبند باشند، شما خوشحال خواهید شد.

خط توپ بولینگ

معمولاً اشتباه یک مبتدی است. هیچ چیزی بیش از این تلاش نادرست برای پیوستن به ترمال، اعتماد و احترام به یک خلبان دیگر را از بین نمی‌برد. این کار شامل پرواز مستقیم از طریق گروه، بدون انتخاب یک سمت برای ورود است، سپس تلاش ناامیدانه برای حک کردن یک خط در میان خلبانان پراکنده.

این کار بسیار خطرناک و بی‌ملاحظه است و به سرعت خلبانان در گروه را از خود بیگانه می‌کند. بیشتر خلبانان با تجربه آن را می‌بینند، سر خود را تکان می‌دهند، اقدام به اجتناب می‌کنند و سپس به هر حال صعود می‌کنند و فکر می‌کنند:

سه راه برای پیوستن به یک گروه: یکی درست، دو تا غلط

خلبانان در حرارت به سمت فلش‌های آبی می‌چرخند. گزینه A راه ایمن و صحیح برای پیوستن است: پیوستن پشت سر یک خلبان یا جایی که پشت سر او را دیده‌اید. گزینه B خط توپ بولینگ است: پرواز مستقیم از طریق گروه. گزینه C، تلاش برای پیوستن به جریان ترافیک، نیز خطرناک است.

 

 

 

 

 

در پنج ثانیه خلبانانی که ۱۰۰ متر از هم فاصله داشتند، بر روی یکدیگر قرار گرفتند

"آن احمق الان چه می‌کند؟"

این برای دینامیک یا روحیه گروه خوب نیست. نه تنها بی‌احترامی به خلبانان دیگر است، بلکه به خلبانی که به گروه می‌پیوندد نیز بسیار کم شانس برای صعود مؤثر می‌دهد. به دلیل اختلال در نشانگرهای حرارتی، این خلبان اکنون جریان ثابت اطلاعات دقیق برای تشخیص زمان باز و بسته کردن ندارد (اگرچه این مفاهیم معمولاً بر روی خلبانانی که از این "تکنیک" استفاده می‌کنند، بی‌فایده است).

هسته نیز اکنون دو نیم شده است و چرخشی در هر جهتی باعث خواهد شد که این خلبان از هسته مرکز یا ترمال خارج شود. این مسئله زمانی که در ارتفاع پایین هستید، حتی بیشتر اهمیت دارد. اشتباه بزرگی مثل این می‌تواند یک گروه را به زمین بیاندازد به جای اینکه باعث صعود شود. من دوست ندارم خلبانی باشم که مسئول این اتفاق است!

هیچ دلیلی برای انجام این کار تحریک‌کننده، خطرناک و متأسفانه رایج وجود ندارد. این نشان می‌دهد که خلبان از سرعت‌های بسته شدن آگاه نیست و به اندازه کافی به ایمنی خود و دیگران توجه نمی‌کند.

خط پایین: این کار را انجام ندهید. به هیچ وجه.

این برای سلامت همه اطراف شما، از جمله خودتان، بد است.

رودررو face to face

این روش دیگری از ورود به ترمال است که بارها شاهد آن بوده‌ام. بعد از روش "توپ بولینگ"، این خطرناک‌ترین و ناکارآمدترین روش برای ورود به یک ترمال  است.

معمولاً خلبانی دیده می‌شود که به سمت یک حرارت راست‌دست (خلبانان به راست می‌چرخند) می‌رود اما در سمت راست ترمال  باقی می‌ماند، مثل کودکی که سعی می‌کند وارد یک چرخ و فلک شود در حالی که کودکان دیگر به سمت او می‌آیند. بعد از یک یا دو برخورد، کودک شروع به درک مفهوم سرعت‌های بسته شدن می‌کند - اما ما نمی‌توانیم در هوا برخورد داشته باشیم.

خلبانانی که رو به روی یکدیگر قرار دارند، سرعت بسته شدن حدوداً ۶۵ کیلومتر در ساعت، یا ۲۰ متر بر ثانیه دارند. در پنج ثانیه، دو خلبانی که ۱۰۰ متر از هم فاصله داشتند، بر روی یکدیگر قرار می‌گیرند. این اصلی‌ترین دلیل برخوردهای هوایی است. هیچ‌کس نمی‌خواهد با سرعت بسته شدن ۳-۵ کیلومتر در ساعت برخورد کند. نشانه‌گیری به سمت کناره ترمال که خلبانان دیگر به سمت شما می‌آیند، معمولاً ایده بسیار بدی است.

دو دلیل اصلی وجود دارد: اول، سرعت بسته شدن دایره چرخش بالاست و شما اعتماد دیگر خلبانان در گروه را از دست خواهید داد. دوم، زمانی که یک خلبان در قسمت بیرونی قرار می‌گیرد، 

 

از طرف اشتباه ترمال، یعنی جایی که خلبانان درون چرخش خود را به سمت خلبان دیگر می آید، او اکنون فقط یک راه برای ورود به حرارت به درستی دارد. این راه این است که دور شود، یک چرخش انجام دهد و از جایی که پشت خلبانان را می‌بیند وارد شود - که باید در ابتدا همین کار را می‌کرد. در هر ثانیه، او ارتفاع به گروه از دست خواهد داد. ورود کارآمد غیرممکن است وقتی که از طرف اشتباه وارد می‌شوید. این خلبان هرگز به این گروه نخواهد رسید و از اطلاعاتی که می‌توانست به او بدهد بهره‌مند نخواهد شد.

اغلب دیدن یک خلبان که به صورت رودررو به یک صعود وارد می‌شود و سپس می‌بیند که هیچ راهی برای ورود وجود ندارد، بسیار دردناک است. بنابراین او همچنان به پایین می‌رود و در اطراف خارج صعود می‌چرخد تا زمانی که همه از او گذشته‌اند، یا دوباره دور می‌شود و دوباره تلاش می‌کند. این هرگز با به دست آوردن گروه برای این خلبان پایان نمی‌یابد - هرگز.

روش صحیح و امن

همه ما می‌دانیم، یا باید بدانیم، که ما به همان جهت چرخشی می‌رویم که دیگران در صعود می‌روند. این در امتحان بود، و منطقی است. با این حال، در مدرسه هیچ‌کس به ما یک قاعده ساده درباره ورود به ترمال را آموزش نداد. بنابراین اینجاست:

همیشه از طرفی به ترمال  بپیوندید که پشت سر خلبان را می‌بینید (یا جایی که پشت سر خلبان را دیده‌اید).

اگر به این قاعده ساده پایبند باشید، هرگز در ترمال ها با تضاد مواجه نخواهید شد. به همین سادگی.

همه کسانی که روی زمین هستند قوانین هوا را درک می‌کنند. اما تحت فشار در شرایط قوی، جای تعجب نیست که خلبانان خود را در حال انجام اشتباهات کوچک قضاوت می‌بینند. بنابراین قوانین را ساده و آسان نگه دارید.

زمان و چگونگی بستن چرخش بر روی یک خلبان دیگر

اگر فضای کافی وجود دارد، اگر ایمن باشد و احساس کنید که خلبان در سمت مقابل صعود به اندازه کافی هسته را بهره‌برداری نمی‌کند، می‌توانید چرخش خود را تنگ‌تر کنید. اما باید ۱۰۰٪ مطمئن باشید که از این مانور تهاجمی پتانسیل بهره‌برداری را به دست خواهید آورد.

اگر یک خلبان به صورت ایمن وارد می‌شود و قسمت زیر بال خود را به شما نشان می‌دهد، کلاه از سرتان بردارید (تا زمانی که فرود نیامده‌اید صبر کنید)، اما اگر یک حرکت تهاجمی داخل چرخش شما را به سمت بالای بال او نشان دهد، حق دارید سر خود را تکان دهید.

فقط از خود بپرسید: آیا از این کار بهره‌مند خواهید شد؟ اگر نه، دنبالش نروید؛ فقط خط خود را نگه دارید. نگاه کنید و احساس کنید تا زمانی که نوبت شما برای جهش برسد. اگر حق با شما باشد و شریک حرارتی ترمال شما در نقشه‌برداری ضعیف‌تر از شما باشد، لحظه مناسب برای سبقت را پیدا خواهید کرد، اگر این برنامه شماست.

اگر بخواهم از یک خلبان سبقت بگیرم که احساس می‌کنم به طور کامل از صعود بهره‌برداری نمی‌کند، بهترین نقشه‌برداری را انجام می‌دهم، صبر می‌کنم تا او اشتباه کند و سپس چرخش را بر او بستم. معمولاً اگر مهارت‌های نقشه‌برداری و مشاهده‌اش ضعیف باشد، از هم جدا می‌شویم. اگر این‌طور نباشد، او در هسته با من است. وقتی فرصتی دیدم خط خود را تنگ می‌کنم و به پایین نگاه می‌کنم تا به بالای بال دوستم برسم.

اما اگر خلبان خوب باشد، اشتباه نخواهد کرد. هر گونه ناکارآمدی در نقشه به سرعت تصحیح می‌شود و خط ‘cut in’ مسدود خواهد شد. وقتی یک خلبان به درستی نقشه‌برداری (حکاکی) نمی‌کند یا قانون طلایی را می‌شکند، زیاد طول نمی‌کشد تا یک خلبان خوب او را از دست بدهد. اشتباهات ترکیب می‌شوند، به یاد داشته باشید.

اما حتی یک مبتدی اطلاعات زیادی در مورد هوای اطراف خود می‌دهد. همه خلبانان نشانگرهای حرارتی بالقوه هستند؛ فقط برخی از آنها طولانی‌تر از دیگران کمک می‌کنند، بسته به سطح مهارت نسبی آنها.

پرواز در گروه

هیچ چیز در پرواز آزاد به اندازه پرواز گروهی و ساختن گروه به اندازه پرواز در گروه نیست: یافتن دوستان جدید یا سفر با دوستان قدیمی، حرکت به عنوان یک واحد بر روی زمین، به نوبت رهبری.

پرواز در گروه می‌تواند منطقه جستجوی شما را افزایش دهد، به ویژه در مناطق مسطح، شانس پیدا کردن صعود در روزهای دشوار را افزایش دهد یا حس تقویت شده‌ای به یک روز قوی بدهد. این یک برد-برد است. به همین دلیل آداب حرارتی مهم است. این به این معنی است که ما می‌توانیم این تجربه را به طور ایمن و بدون پارانویا تجربه کنیم، با تشکر از پیش‌بینی‌پذیری ما.

گاهی اوقات دوست دارم پرواز گروهی را با عبور گوزن‌های کوهی از سرنگتی مقایسه کنم. گاهی پس از یک پرواز طولانی، گروه به یک نجات کم ارتفاع نیاز دارد و درست مانند مستندهای طبیعت از دشت‌های وسیع، یکی از دوستان ما به زمین می‌افتد - به گرانش تسلیم می‌شود، در پرواز منطقه مسطح.

این گاهی اوقات ناامید کننده و غم‌انگیز است که دوستانی مانند این را از دست بدهیم، اما گروه به نوعی زنده می‌ماند و ادامه می‌دهد. من این را زیاد دیده‌ام و خودم هم تجربه کرده‌ام؛ یا با ترک یک دوست قدیمی به عنوان گروه به آرامی به سمت نقطه تحریک کشیده می‌شود، به سختی جرات نفس کشیدن را دارد، ۵۰ متر به دست می‌آورد، ۴۰ متر از دست می‌دهد، به دنبال آن می‌جوشد تا اینکه از چنگال‌های داغ لایه هوای فوق‌العاده گرم فرار کنیم. بدتر زمانی است که چندین خلبان به زمین می‌افتند؛ در آن زمان همه چیز به نظر بسیار ناامیدکننده می‌رسد.

و من از پایین یک مزرعه خاکی گرم، دیده‌ام که دوستان تلاش می‌کنند و دور می‌شوند تا اینکه نقطه داغ بالاخره تسلیم می‌شود، دیدن آنها که در هوای نسبی خنک صعود می‌کنند، ناامیدی تلخ ناشی از یک پیاده‌روی عرق‌آور و گرم.

می‌دانم که کدامیک از ما بیشتر مضطرب بود، اما این بخشی از بازی است - این انتخاب طبیعی در کار است. هر چه سطح مهارت‌های تقویت شده بیشتر باشد از فصل‌های گذشته، حکاکی و نقشه‌برداری، کمتر خلبانان خود را غذای شیر می‌بینند، و آسان‌تر می‌توانند با گروه بمانند. شاید، پیش از اینکه خیلی طول بکشد، گروه از آنها انتظار داشته باشد که هدایت کنند!

 

ماندن در بالا!

جاذبه زمین بزرگترین تساوی است - اگرچه برخی خلبانان از آن بیشتر از دیگران دوری می‌کنند، مسافت‌های طولانی را پرواز می‌کنند یا در زمان‌هایی که اوضاع سخت می‌شود، بالا می‌مانند. ما می‌دانیم که تکنیک در اینجا همه چیز است، اما اجازه دهید به طور خلاصه مفهوم اصلی اینکه چرا خلبانان به زمین می‌افتند را پوشش دهم. با یک نگرش مثبت به آن، آن را "بالا ماندن!" نامیده‌ام.

مگر اینکه آسمان به طور کامل بسته شود، خلبانان به ندرت با یک اشتباه به زمین می‌افتند. اغلب این یک سری از اشتباهات است. تفاوت اصلی بین خلبانان تفریحی و خلبانان بسیار باتجربه، کمبود اشتباهاتی است که انجام می‌دهند.

این موارد شامل موارد زیر می‌شود: در لحظه مناسب تیک آف نکردن (مشاهده)، عدم حکاکی کارآمد، عدم نقشه‌برداری حرارتی و انتخاب خطوط نامناسب بر روی زمین (برنامه‌ریزی/انطباق مسیر).

هنگام پرواز XC، خلبانان باتجربه اغلب متوجه می‌شوند که اشتباهی مرتکب شده‌اند و قبل از اینکه خیلی دیر شود، به سرعت بهبود می‌یابند، خطوط یا حتی کل مسیر را تغییر می‌دهند. زنگ خطرهای آنها زودتر به صدا در می‌آید و آنها یک برنامه B در ذهن دارند: این خالص انطباق مسیر است.

یک خلبان کم‌تجربه معمولاً یک سری اشتباهات مرتکب می‌شود. این اشتباهات به ندرت تا زمانی که به ارتفاعی برسد که برای بازیابی از آن به قدرت‌های فوق‌العاده‌ای نیاز دارد، مورد توجه قرار می‌گیرند.

مبتدیان به زمین می‌افتند زیرا تکنیک‌هایی را که آنها را از یک سری اشتباهات نجات می‌دهد، ندارند و این منجر به آن نجات استرس‌زا در ارتفاع پایین می‌شود. خلبانان پیشرفته آن تکنیک‌ها را دارند که آنها را از یک سری اشتباهات نجات می‌دهد، که به آنها اجازه می‌دهد در ارتفاع بالا بمانند و از آن شرایط دشوار نجات یابند.

"خلبانان به ندرت با یک اشتباه به پایین می‌روند - اغلب یک سری اشتباهات است"

بالا بردن حکاکی و تکنیک‌های نقشه‌برداری سطح بالا، اما به ندرت به آن‌ها نیاز دارند زیرا زودتر به اشتباهات خود پی می‌برند - یک پارادوکس بسیار بی‌رحم.

مخالف جریان روز عمل کردن می‌تواند خلبانان را زودتر به پایین بکشاند. تنها صعودهای قوی، پایه‌های بلند و یک پای سنگین می‌توانند این شکست فاحش در مفهوم پرواز آزاد را برطرف کنند. صعودهای سبک و سر خوردن با سرعت ترم به سمت بادهای مخالف، باعث پیشرفت کمی خواهد شد قبل از اینکه جاذبه قربانی دیگری بگیرد.

وقتی به قسمت مهمی از پرواز می‌رسید و اوضاع آسان نیست، وسوسه‌انگیز است که فقط به جلو بروید. اما یک علامت سوال باید بالای سرتان چشمک بزند. به ندرت حمله کردن به یک صلیب در یک مسیر پرداخت می‌شود. سرمایه‌گذاری زمان در اینجا اغلب حیاتی است، زیرا شاید حتی چند صد متر می‌تواند تفاوت بین اجتناب از غرق شدن در یک سمت بادگیر و پرواز آرام بر روی آن را ایجاد کند.

جانب دیگر این موضوع نیز صحیح است که نباید وقت را تلف کنید، اما این بیشتر به افزایش سرعت‌های متوسط در یک مسیر انتخابی مربوط می‌شود. این ارتباطی با بالا ماندن ندارد.

البته، ممکن است آسمان واقعاً بسته شود و به سطح فنی 10 برود، یا خلبانان فقط صعودهای کمتر از حد معمول را از دست بدهند، اما مشکل اغلب این است که نمی‌توانند از بلند شدنی که در دسترس است استفاده کنند.

راه‌اندازی در زمان نامناسب از عدم مشاهده آسمان ناشی می‌شود. مشاهده و درک آنچه در پشت شانه شما اتفاق می‌افتد، همه چیز است.

سپس حرکت از روی ناامیدی است. ما باید یک حرکت را به دست آوریم قبل از اینکه بتوانیم یک حرکت انجام دهیم. یک حرکت انجام شده با ارتفاع ناکافی، به ویژه اگر یک نقطه بحرانی باشد، می‌تواند روز را حتی سخت‌تر کند، زیرا خلبان خود را حتی پایین‌تر می‌بیند. حرکت‌های قوی و کمی انضباط مورد نیاز است.

شکستن این قوانین و سایر قوانین بهره‌وری می‌تواند خلبانان را به زمین بکشاند. در ابتدا مفید است که تصور کنید یک علامت سوال در بالای سر شما چشمک می‌زند، اما در کابین خلبان شما. در هر تصمیمی باید چشمک بزند، و اگر یک حرکت بزرگ در حال انجام است، سخت‌تر چشمک بزند.

چشمک زدن به این معنی است که می‌پرسد: "آیا این حرکت من را در موقعیت بدی قرار می‌دهد؟ آیا ممکن است پایین بیایم؟" اگر پاسخ مثبت است، پس دوباره فکر کنید. یا ارتفاع بیشتری به دست آورید یا صفحه شطرنج را مشاهده کنید - آسمان و چشم‌اندازی که در آن هستید - قبل از تعهد به حرکت

درباره نویسنده

مطالب مرتبط

ارسال نظر